آزادی مشروط 400 زندانی و عفو 350 نفر دیگر

ایلنا: مدیر زندان رجایی‌شهر از آزادی مشروط ۴۰۰ نفر از زندانیان رجایی‌شهر از ابتدای سال ۹۲ تاکنون خبر داد.

به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور، محمد مردانی با اعلام این خبر گفت: از ابتدای سال جاری تاکنون ۴۰۰ نفر از زندانیان رجایی‌شهر با دریافت امتیاز آزادی مشروط به آغوش خانواده بازگشته و ۳۵۰ نفر نیز مورد عفو موردی قرار گرفتند.

وی افزود: در ۵ ماه ابتدایی سال جاری علاوه بر حضور قضات در زندان و رسیدگی به مسائل و مشکلات آن‌ها، درخواست‌های ۱۵۰۰نفر از مددجویان نیز به حوزه‌های قضایی ارسال شده تا مورد بررسی مجدد قرار گیرند.

مدیر زندان رجایی‌شهر تصریح کرد: بنا به درخواست مددجویان و جهت رفاه حال خانواده‌های آن‌ها و همچنین سهولت در امر ملاقات، ۲۶ نفر از آن‌ها به استان‌های دیگر انتقال و یا از استان‌های دیگر به رجایی شهر منتقل شده‌اند.

مردانی در پایان خاطرنشان کرد: ۶۱ نفر از مددجویان زندان رجایی شهر نیز در داخل استان جابجا شده‌اند.

گرهزارت غم بود با کس نگویی زینهار (2)

از دیشب دارم دور خودم می چرخم و وسائل سفرم را جمع و جور می کنم. الان سه سال است که من مرتب در سفرم. گاهی برای کار، گاهی دیدار خانواده و یا استراحت.  اما درست نزدیک به سه سال است که دیگر آن شوق و شور سابق را هم برای سفر ندارم.

سپتامبر سال 2010 با اشتیاق زیاد راهی لیون شدم. حدود یکسال بود که دنبال یک کار ثابت می گشتم. آنزمان بطور فری لانس برای رادیو زمانه کار می کردم.  قبل از آنهم  تلاش کرده بودم به کارقبلی ام برگردم  و آن استعفای عجولانه ام از رادیو فردا را پس بگیرم. اما فایده ای نداشت. از آن دوره هایی بود که گویی همه چیز دست به هم داده اند که تورا زمین بزنند. روزهای سختی را گذرانده ام . روزهای پر از نگرانی، بلاتکلیفی و پشیمانی…

مرتب به خودم می گفتم خودکرده را تدبیر نیست و باید صبر کنی تا درست شود. بالاخره هم شد. در ماه جولای خبر شدم که  در اولین گروه کارکنان بخش فارسی تلویزیون یورنیوز پذیرفته شدم.

حالا خوشحال و با انرژی تمام خودم را برای شروع کار جدید آماده می کردم. اما همراه با ذوق و شوقی که داشتم یک نوع دلواپسی و نگرانی هم گاهی آزارم می داد. قبلا از رفتن به دلیل درد هایی که داشتم و احساس خستگی و خیلی علائم دیگر یک سری آزمایش انجام داده بودم که قرار بود جوابش را بعدا بهم خبر بدهند. این من را نگران می کرد. همین جا بگویم که ذوق و شوق آن سفر تا به حال به سراغم نیامده، اما دلواپسی همسفر دائمی من است!

هر چقدر هم روحیه ات بالا باشد، هر چقدر هم به خودت اطمینان داشته باشی که بیماری را شکست می دهی با نگرانی و دلواپسی نمی توانی کاری بکنی. باید رفاقتش را یکجوری تحمل کنی!

لیون برایم زیباتر از پراگ نبود. ولی فکرمی کردم که اگر توانستم سالهایی از زندگی ام، حدود 6 سال را در گوشه ای از پراگ بگذارم،بیش از چهار سال از عمرم را در گوشه ای از شهر قدیمی مینسک بگذارم وسال هایی را هم در گوشه ای از هند و افغانستان،  حتما می توانم چند سالی را هم در لیون زندگی کنم. به هرحال دومین شهر بزرگ فرانسه بود. فرانسه! کشوری که با عشق به ادبیات و زبانش روزگارجوانی ام را گره زده بودم. همان پیوندی که با  زبان و ادبیات روسیه داشتم! فکر اینکه همانقدر که روسی می دانم می توانم فرانسوی هم یاد بگیرم من را به هیجان می آورد.

همراه بهرنگ ، عزیزترین زندگیم و نلی گربه کوچکم که از پراگ با من است، راه لیون را پیش گرفتیم. با کوله بار کوچکی از وسائل اولیه زندگی و کوله بار بزرگی از خاطرات تلخ و شیرین روزهای انتظار، نگرانی، بلاتکلفی و افسردگی…

 نه سنگلاخ
نه راه ِ صعب
نه دور بودن مقصد
درد اینها نیست
دیدۀ ترم
از ترديدی است
که همواره می پرسد

آیا واقعا این جاده، به تو می رسد؟

شعراز”گوربان”

ادامه دارد….

کاهش جمعیت زندانیان کیفری

خبرگزاری مهر:حجت الاسلام غلامحسين محسني اژه ای در نهمين همايش دادستانهاي عمومي و انقلاب مراكز استان های سراسر كشور كه با موضوع بررسي راهكارهاي اجرايي دستورالعمل ساماندهي زندانيان و كاهش جمعيت كيفري زندانها برگزار شد اظهار کرد:

تراكم جمعیت در زندانها مطلوب نيست و هيچ يك از مسئولان در اين خصوص راضي نيستند وبايد تلاش كرد تا گام‌هاي مؤثرتري در اين خصوص برداشته شود.

http://www.mehrnews.com/detail/News/2134289

گر هزارت غم بود با کس نگویی زینهار

دوستی قدیمی برایم ایمیل زده و نوشته چرا از وضع خودت و بیماریت نمی نویسی؟ چرا نمی گویی که این سه سال که فعالیت سایت رو کنار گذاشتی به تو چه گذشت؟

علت ننوشتن در این باره این نبود که فکر می کردم نباید بنویسم. نه ! انگیزه نبود. نه تنها با بیماری باید می جنگیدم از نظر احساسی هم یک باره خودم را تنها حس می کردم. در یک رابطه عشقی و عاطفی جدی و قوی نبودم که ازآن نیرو بگیرم.

 وقتی  برای مداوا ساعتها زیر سرم می نشستم از این که زنانی بودند که مرد یا همسرشان به آنها دلگرمی یداد و مراقبشون بود حسرت می بردم. اینکه این بیماری درست در دورانی به سراغ من امده بود که تنها بودم خیلی اذیتم می کرد. من باید با دو کمبود جدی می جنگیدم بیماری و تنهایی عاطفی!

در این میان فرزندم بیش از همه و بعد هم دوستان نزدیک و مهربانم و از همه مهمتر همکارانم خیلی به من کمک کردند. کاررا در میزان کمتری  تا به حال ادامه داده ام. ولی خیلی شب ها در تنهایی خود می گریستم. نه از سر ضعف که می دانستم و می دانم که من بیماری را شکست دادم! ونه از بیرحمی زمانه که می دانستم  من اولین و آخرین نیستم ! از این که می دانستم بعد از این  برای همیشه منم و این قصه تنهایی!

…واما وقتی فهمیدم سرطان پیشرفته سینه دارم، اولش مثل همه شوک شدم. گیج و ویج! باورم نمی شد. در خانواده پدری و مادری من یک نمونه سرطان، تا آنجا که من اطلاع داشتم، وجود نداشت. من همیشه از کنار این بیماری با بی خیالی می گذشتم.

حقیقتا همین هم باعث شد که دیر برای آزمایشهای معمول بروم. اما این روحیه یک فایده هم داشت و آن اینکه وقتی به من گفتند که این بیماری را داری با این که شوک شده بودم ولی بازهم زیاد بهش بها ندادم. به خودم گفتم، یعنی یک جایی در فکرم اینطور عمل می کرد که نه شیرین تو با همه پیشرفتگی بیماری برآن فائق میشی!

ادامه دارد…

شخصیت ملی برای کودک

محمد حسین وزیری مدیر موسسه  فرهنگی، هنری و کاربردی “خیبر”  به سایت رجانیوز گفته  است:”ما می‌خواستیم در حوزه کودک و نوجوان به شکلی مؤثر ظاهر شویم و برای حوزه اثر خود کارکرد اصلی و فرعی تعریف کنیم که این مهم، تنها با کار گرافیکی میسر نمی‌شد. بنابراین، سراغ شخصیت‌سازی رفتیم و هرچند تجربه‌مان در ابتدا ناقص بود، اثرهایش را دیدیم و متوجه شدیم اگر می‌خواهیم در حوزه نوشت‌افزار، مانند برخی تولیدکنندگان بزرگ، عملکردی عمیق و راهبردی داشته باشیم، باید شخصیت‌پردازی کنیم و اینجوری بود که ثنا، ثمین و سینا متولد شدند.”

ثنا و ثمین دو خواهر محجبه ایرانی هستند که برادری به نام سینا دارند. این سه بخصوص ثمین و ثنا تصاویری هستند که چند سالی است این موسسه در طراحی لوازم التحریر خود استفاده می کند.

محمد حسین وزیری با اشاره بر اینکه  درباره الگوسازی برای کودکان، هم در اصول دینی توصیه و سفارش شده و هم در علم روان‌شناسی نوین، بر این مسئله تاکید شده ، گفته است:” تا به حال، هیچ وقت شخصیت ملی برای کودک و نوجوان نداشته‌ایم که بتوانیم با تکیه بر این شخصیت‌ها، پروژه‌های مختلف فرهنگی را اجرا کنیم.”

http://rajanews.com/detail.asp?id=167351

احتمال برکناری فرهاد دانشجو از ریاست دانشگاه آزاد

خبر گزاری فارس خبر از تلاش شش نفر از هیئت امنای دانشگاه آزاد برای برکناری فرها دانشجو از راست این دانشگاه داده است. بر اسا این گزارش این اعضا پس از عزل فرهاد دانشجو، حمید میرزاده یکی از اعضای هیئت امنا را برگزیده اند. به گزارش فارس آیت الله هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام حسن خمینی از امضا کنندگاه صورت جلسه این تصمیم گیری بوده اند.

به دنبال اعلام این خبر محمد محمدیان مسئول نمایندگی آیت الله خامنه ای در دانشگاهها  ضمن تایید اینکه این اقدام از اختیارات هیئت امناست، به خبرگزاری فارس گفت: “هیچ دعوتنامه‌ای برای اعضا ارسال نشده و لذا این عزل اگر صورت گرفته باشد، غیر قانونی است.”

http://farsnews.com/newstext.php?nn=13920617001398

فضای امنیتی در دانشگاه علوم پزشکی شیراز

به گزارش دانشجو نیوز و به نقل از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز، نیروهای حراست این دانشگاه در یکماه اخیر اتاق برخی دانشجویان را بررسی و در مواردی کامپیوتر و نوت بوک دانشجویان را با خود برده اند. دانشجویان علت این مسئله را درتلاش ریاست دانشگاه، محمد هادی ایمانیه، از اعضای جبهه پایداری، برای ابقا در این پست می دانند.

http://www.daneshjoonews.com/archives/5892

حسین رونقی در اعتصاب درمان

آنطور که خانواده حسین رونقی می گویند علت عدم انتقال او به بیمارستان خارج از زندان، مقاومت مادر او برای همراهی پسرش در بیمارستان بوده است. در گزارشی که مادران پارک لاله ایران در همین مورد منتشر کرده اند آمده است: پس از تلاش های فراوان خانواده ی حسین رونقی، دادستان اجازه داد او را روز سه شنبه 12 شهریور 92 بعد از ظهر به بیمارستان امام برای معالجه بفرستند. بعد از ساعات طولانی انتظار، بالاخره او را ساعت 4 به بیمارستان آوردند ولی ماموران مانع شدند که مادر حسین نزدش برود و به او گفتند که چون او زندانی امنیتی است شما حق ندارید که نزد او باشید. خانم موسوی گفت من نزد فرزندم می مانم و از او جدا نمی شوم چون شما او را از بین می برید و من باید نزد او باشم. یکی از ماموران به نام مرتضی جلالی با بی ادبی گفت شما حق ندارید، دادستان چه کاره است؟ ما می گویم که چه بکنید، او را باید پابند و دست بند بزنند. خانم موسوی خیلی ناراحت شد ولی به خاطر اینکه حسین را برای معالجه ببرند قبول کرد که پایین برود ولی به آنها گفت اگر کوچک ترین آسیبی به فرزندم برسد، شما جوابگو هستید. مادر حسین می گفت که حسین بسیار ضعیف شده و نمی تواند حرکت کند و دست او را می گرفتند تا راه برود.
حسین به عنوان اعتراض به رفتاری که با او و خانواده اش کردند، تصمیم گرفت به زندان بازگردد. بعد از بردن حسین به زندان خانم موسوی حالش بسیار بد می شود و او را به بیمارستان می برند و به او سرم می زنند و گفتند که باید در بیمارستان بستری باشد ولی مادرش و خانواده برای اینکه دنبال کارهای حسین بروند بعد از تمام شدن سرم از بیمارستان بازگشتند.
امروز مادر و پدر حسین رونقی برای پیگیری وضعیت پسرشان به دادسرای انقلاب می روند. پدر حسین رونقی در اعتراض به بازگشت پسر بیمارش به زندان، نامه ای به جعفری دولت آبادی، دادستان دادسرای عمومی و انقلاب تهران می نویسد و درخواست می کند تا دیر نشده، هر چه زودتر پسرش را به مرخصی استعلاجی بفرستند تا خودشان بتوانند درمان او را دنبال کنند. او هم چنین اظهار داشت که همسرش نیز بیماری قلبی دارد و ادامه این وضعیت او را نیز از پا می اندازد و خاطر نشان کرد اگر حسین درمان نشود، جانش در معرض خطر قرار می گیرد و ممکن است در زندان کشته شود.
حسین روز گذشته، جمعه 15 شهریور طی پیامی به اعتصاب غذای خود پایان داد در حالی که اعلام کرد به اعتصاب درمان ادامه می دهد.

بی هویتی بخشی از اپوزیسیون خارج نشین

تبریک اقای ظریف به دختر یکی از سناتورهای آمریکایی به مناسبت جشن یهودی روش هشانا، موجب شد برخی از فعالان سیاسی که تا دیروز حاضر نبودند حرفی درباره اسرائیل و یهودی ها و جشن آنها بشنوند، به دوستان یهودی ایرانی خود که سالهاست با آنها به اصطلاح همرزم و همراه هستند، تبریک بگویند. ضمن این که اینکار بسیار خوب و پسندیده ای است ولی چرا حالا؟ چرا زود تر اینکار را نمی کردید؟ یعنی شما که برخی ها تون چپ و جمهوریخواه هم هستید تا این حد دنباله رو  و ترسو هستید؟ منتظر مجوز دولتی بودید؟
این ها برخی شان همان کسانی هستند که چند سال پیش وقتی با یک تور به لهستان رفته بودندتااز کوره آدم سوزی هیتلر دیدن کنند، وقتی عده ای می خواستند از کنیسه یهودیان دیدار کنند، حاضر نشدند پا درون آن مکان بگذارند.
وقتی من بارها از این آرزویم که دیدار از اسرائیل و سفری به اورشلیم است حرف می زدم یکی از اهمین خانم ها با سکوت و عصبانیت به من نگاه می کرد که اصلا تو چرا یک چنین آرزویی داری!
این بی هویتی و واماندگی بخشی از اپوزیسیون به اصطلاح چپ ودمکرات نیست؟

فاجعه دمکراسی در مصر

نویسنده: مارتین گلن

منبع: تاگس اشپیگل

دوران مرسی به پایان رسید. این رئیس جمهوراسلامی توانست فقط یکسال در راس قدرت باشد. شامگاه چهارشنبه میلیون ها تظاهر کننده و همچنین رهبران ارتش به او کارت قرمز نشان دادند و کنترل اداره مصر را از دست او گرفتند.

حال قانون اساسی، رئیس جمهور منتخب، مجلس شورا، همه و همه ملغی شدند. در تمام نهادهای دولتی عقربه های ساعت دوباره روی صفر قرارگرفت.

به نظر می رسد کشور مصر در روند توسعه پس ازانقلاب، اکنون از نظر زمانی یکسال و نیم زمان را از دست داده است. حال این کشورآسیب دیده، تا چه حد برای برداشتن گامی دیگر نیرو دارد؟ کسی نمی تواند بگوید!

مقصران اصلی

مسئولیت اصلی” فاجعه دمکراسی” در مصر بر دوش مرسی و اخوان المسلمین است. همچنین در این بحران ملی تماشایی، فقط  یک بازنده وجود دارد وآن کل کشور است.

ارتش اکنون در داخل با شدت و حدت پیش خواهد رفت، چون در غیر اینصورت کنترل کشور از دستش خارج می شود.

اپوزیسیون با متحدان خود از جنبش دمکراسی خواهی و بازماندگان مبارک، در کشید ن طناب سرنگونی اولین رئیس جمهوری برآمده از انتخاباتی دمکراتیک، در رود نیل همراه شد.

اخوان المسلمین که پس ازهشتاد سال فعالیت زیر زمینی فقط دوازده ماه در حکومت بود، آینده سیاسی خودرا برای سالها و شاید دهه ها به قمار گذاشت.

کودتای اسلامی قانون اساسی مرسی در نوامبر گذشته، خطای سیاسی فاحشی بود که نتیجه آن تظاهرات مردمی میلیونی و سلب قدرت از او بود.

حداقل یک سوم شهروندان مصری این تلقی را داشتند که به خاطر تاکتیک های سلطه جویانه مرسی، امکان ارائه طرح و ایده برای قانون اساسی بعد از انقلاب از آنها گرفته شده است.

همان زمان ژنرال السیسی فرمانده نظامی همه طرفها را به گفتگو فراخواند، اما مرسی و اخوان المسلمین از شرکت درآن امتناع کردند.

نقش اپوزیسیون

از آنجا که مرسی و اخوان المسلمین در پی اهداف ایدئولوژیک اسلامی و اسلامیزه کردن جامعه بودند، هرگز در صدد ایجاد تفاهم و سازش با اقلیت مسلمان لیبرال ورهبران مسیحی برنیامدند.

اپوزیسیون نیز تاثیر مخربی در قطبی شدن فضای کشور داشت. آنها هرگز پیشنهادات جایگزین و عملی به مرسی ارائه نکردند و گروهها و رهبران آنها ناتوان از هر گونه ابتکار عمل سیاسی، بطور ناامید کننده ای از هم گسستند.

  تنها چیزی که در میان مخالفان بر جای مانده، همان انگیزه های احساسی وانقلابی تکراری علیه آن کسی است که در راس حکومت قراردارد: ابتدا مبارک و اکنون مرسی.

مداخله نا گزیر نظامیان

نبودهیچگونه سازشی درهردواردوگاه، ( دولت مرسی ومخالفان او)، موجب مداخله اجتناب ناپذیر ژنرال ها شد، که می تواند پی آمدهای خطرناکی در جامعه داشته باشد. از جمله بخشی از اسلام گرایان تندرو به فعالیت های زیرزمینی روی آورند. این به معنای شناسایی همسایگان، اتوموبیل های بمب گذاری شده، آدم ربایی وپیگرد و ترور خواهد بود.

 همزمان با این رویدادها، رفراندم خیابانی (تظاهرات میلیونی مردم) در مصر بوقوع پیوست که یک واقعیت غیر قابل انکار است. اما عمر شادی و جشن و سرور مردم می تواند کوتاه باشد .

تا دوهفته پیش، پلیس دشمن مردم بود، اما اکنون مردم آنهارا روی دست می برند. تا چهارهفته پیش تصاحب قدرت در مصر بدست نظامیان یک سناریوی خیلی وحشتناک برای دمکراسی بود، اما اکنون برای هر هلی کوپتر نظامی که از فراز میدان تحریر می گذرد فریاد شادی و هلهله مردم به آسمان می رود.

اگر در مصر رسم شود که سرنوشت رئیس جمهوری را که خود آزادانه برگزیده اند با قدم گذاشتن در خیابان و رفراندم خیابانی تعیین کنند، درآنصورت خیلی سریع صندلی از زیر پای روسای جمهوری کشیده می شود. اما مشکلات ودشواریهای کشور همچنان بر جای می ماند.